۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

نه دی، فراتر از یک روایت ساده

باید شهید آوینی می بود و روزی همچون 9 دی را مثل ایام الله هشت سال دفاع مقدس برایمان روایت می کرد ، همان روایت هایی که ما را به غفلت روزمرگی و مکر لیل و نهار متذکر می شدند و فراتر از یک روایت ساده ی تاریخی ، فراتر از یک واقعه نگاری ، فراتر تر از علیّت انگاری ، فراتر از تحلیل های سطحی و شعار زده ، عهدِ ازلی انسان را از اتفاقاتی که در چشم ما ساده بودند (مثل دیگر اتفاقات ) مکشوف می کرد .
هیچ کس مثل شهید آوینی جنگ را روایت نکرد ، در حقیقت شهید آوینی فراتر از یک روایت ( می شود اسمش را گذاشت فراروایت ) برقرار کردن پیوندی عمیق بین حوادثی که ما از چشم روزمرگی می بینیم و میثاق و عهدی که انسان با خالق خود دارد را مطرح می کرد. مثل شهید آوینی وقایع را نگاشتن ، دلی می خواهد مثل شهید آوینی ، اما اگر هنوز کسانی باشند که با او هم دل و هم زبان باشند و عالم را از منظر خلیفه الهی شهود کنند ، 9 /10/1388 را خارج از چارچوب های ذهنی بشری تحلیل می کنند .
اگر اهل دل باشی صورتی مثالی از نشئه ی ازلیِ قالوا بلی را خواهی دید ، که ایام الله همه صحنه ی میثاقی هستند که ذبح عظیمش اباعبدالله ست .
9 دی فراتر از یک روایت ساده ظهور دیگری است از باطن ملکوتی عالم وجود ، من و تو چه می فهمیم که بیرون از ادراک حسی ما چه چیز در حال وقوع است ، ما چه می دانیم سرّ کل یومٍ عاشورا چیست ؟ چگونه ادراک می کنیم بطنِ قسمِ والعصر را ؟ ، عقل ما را عادت داده اند که هرچه را ندیدی انکار کن و دیده هایت را نیز در دستگاه محسوساتِ قبلی ات تحلیل کن و اینگونه عقل پوزیتیویست ناخودآگاه ما ، اولین شرط تقوا یعنی ایمان به غیب را نفی می کند و 9 دی ماه را با ژستی روشنفکرانه و بیانی متکبرانه و نگاهی عاقل اندر سفیهانه در سیر علتها و حوادث پس از انتخابات تحلیل می کند .
9 دی فراتر از یک روایت ساده عرصه ی دیگری است ... یا بهتر بگویم ، عرصه ای است ، قدم به قدم از ابتلائات آدم تا ابراهیم ، از ابراهیم تا خاتم و از غدیر تا به ظهورِ منجی ، و ما چه می دانیم ؟ شاید کسانی بودند ک علی رغم بُعد زمانی و مکانی ، در این یوم الله (9دی) خود را به قافله ی سال 61 هجری رساندند تا سینه هایشان سپر تیرهایی شود که آخرین نمازِ وصل را بر امامِ عشق سخت می نمود و این شاید که گفتم از دلِ بیمارِ من بود که برخواست ، اهل یقین تصویر دیگری دیده اند ، اگر تو هم خواهان دیداری به آنچه دوربین ها ثبت کرده اند نگاهی بیانداز ، گرچه دوربین راهی به باطن این عالم ندارد .

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

اگر دین ندارید، حداقل نمیتوانید آزاده باشید؟

من که به یاوه گویی های این جماعت بالاترین نشین عادت کردم. اگر روزی بروم و نبینم از چرندیات و سیاه نمایی هایشان برایم جای تعجب دارد. بالاترینی که به واقع در خود عده ای حرام زاده جمع کرده.  اما امروز لینکی را دیدم که خونم را به جوش آورد! جا دارد که از این پست ترین ها بپرسم "اگر دین ندارید، حداقل نمیتوانید آزاده باشید؟"
چشمم به لینک " کاریکاتورهای زیبا از اسلام کثیف" افتاد، کلیک کردم تا ببینم چیست؟ اما حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد که بی شرمی و حرام لقمگی اینها تا حدی باشد که چنین اهانت هایی را به اسلام و پیامبر اسلام بکنند. اگر می بینید مدرکی برای این مدعا ارائه نمی کنم و یا حتی توضیحی بیش از این نمیدهم، تنها به خاطر شرمم از جسارت در این کاریکاتورهای موهنی هست که داغ شده!
کجایند کسانی که در مقابل چاپ آن کاریکاتور در یک روزنامه دسته چندم دانمارکی سینه چاک می کردند و گریبان پاره؟ بیایید و ببینید که به خود ذات حق تعالی آن کاریکاتور در مقابل این بی شرمی ها هیچ است. به همین روال پیش برود باید دست سلمان رشدی را هم بوسید!
کجاست غیرت مسلمانان ....


سلمان رشدی


۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

از شما سوال میکنم

از شما سوال میکنم :وقتی وارد خانه هایی بشوید که زیر بنایی حدود 3000متر دارد،طبقه زیرین استخرو سوناو...،چه حسی پیدا میکنید؟
آخه مگه یه خانواده  پنج نفری چقدر سهمیه دارند که باید اینهمه گاز و آب و برق رو برای رفاه و خوش گذرانی  خودشون ازمنابع این گشوراستفاده کنند.یک خانواده پنج نفره اندازه پنجاه خانواده پنج نفره انرژی مصرف میکند. وچون معاون فلانی یا نماینده فلان جا یا وزیر یا امام جمعه هستندهیچ کس نمیتونه حرفی بهشون بزنه. قربون مرد عدالت علی (علیه السلام)بشم که هزارسیصدسال پیش فرمود: جامعه ای بر محور عدالت است که، یک ضعیف بتواند بدونه هیچ ترسی حقش راازیک قوی بگیرد.این استراتژی اسلام ناب است. حال ما چه قدر با این هدف فاصله داریم؟
بیت المال که این همه تو مدرسه مارو از خراب کردنش می ترساندند،همان حق عمومی است،هرکس که در مملکتی به دنیا آمده از تمام منابع آن کشور سهم دارد.از نفت،گاز،آب،خاک وهر آنچه که متعلق به این کشور است. عده ای مشابه دوران مرد عدالت یعنی علی علیه السلام این بیت المال را ارث پدریشان میدانند و ما نمی توانیم آنها رو پس بگیریم.
حالا که با سخن نمیشود تصمیم به خشونت وجراحی گرفته ایم،آری یک دولت نمیتواند حق مارو از این مال حرام خورهابگیرد
باید همه ی ما مردم دست به دست هم دهیم و مال خودمان را بگیریم.وقتی همه سهم خودشان را از بیت المال این کشور بخواهند،هر کس که میخواهد بیشتر مصرف کند باید چند برابر پول بدهد و همان اندازه مساوی با دیگران از این حق عمومی بهره بگیرد. این یارانه ها همان خواست ماست که سالها پیش، این مردم طلب کرده بودند،وعده ای نقطه چین به گوشه ی دفترها سپردنش حال امروز با یاری رهبر عدالت خواه ما و تلاش دولت و از همه مهم تر خواست دوباره ی مردم، این مطالبه و احقاق حق دارد انجام میگیرد.
البته این شروع  و قسمت کوچکی از آن فرمایش بزرگ امیر مومنان است. این روش همبستگی عمومی همان خواستن منجی عالم بشریت برای برپایی حکومت عدل جهانی است.ما میخواهیم ،همه ی مردم باهم از این بی عدالتی خلاص شویم. 

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

چرا به نام من باشد و به کام تو؟

داشتم از دانشگاه میومدم خونه. شب شده بود و هوا هم سرد. یاد یکی از دوستانم افتادم که از گرون شدن قیمت بنزین مینالید.
به خودم یه نگاه انداختم که دارم تو این سرما میلرزم تا برسم خونه ولی یه سری دیگه از لیتری 700 مینالن. چرا اون موقعی که لیتری 600 از جیب من برای راه رفتن اتومبیل شما خرج میشد اینقدر بالا و پایین نمی پریدی؟

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

یا حسین گفتن کجا، با حسین ماندن کجا؟

گاهی اوقات خاطرات را نمیشود خواند، باید دید...

قسمتی از بیانیه شماره 17 مهندس(!) موسوی، بعد از حرمت شکنی عاشورا 88:

  • یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند :
مردم خداجوی



مردم خداجوی

مردم خداجوی


مردم خدا جوی



  • ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم:

    پیروان اباعبدالله حسین!

    پیروان اباعبدالله حسین!

پیروان اباعبدالله حسین!
  •  ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می دانیم:

حرام میدانیم!

حرام میدانیم!

حرام میدانیم!

  •  و مضحک است که بما تهمت اهانت به قرآن
          یا 
          پاره کردن عکس حضرت امام قدس سره زده شود: 


     چند نظر از مخاطبان بالاتزین در مورد لینک داغ شده بالا:
    1. یادته همون اوایل کودتا بود که من پیاده شدم ؟ 
    2. مقصدش خمینی نیست اما از اون مسیر شاید رد بشه.
      3. نیاز نیست پیاده بشی.شاید تو ایستگاه خمینی ترمز بزنه اما وانمیسته.مقصد این قطار فراتر از خمینی هستش.... 
      4. پس نذاريم از اون حوالي رد بشه 
      5.نه جانم مقصد ایستگاه خمینی نیست. ولی باید تا آنجا که می تواند طرفداران خمینی را هم سوار کند و یا دستکم با ظرافت مانع شود که آنها جلوی حرکت قطار را سد کنند. 
      6.اونایی که فکر می کنن مقصد ایستگاه خمینی هستش باید پیاده بشن نه اکثریت جنبش سبز که هدفشون برچیدن نظامه
      7. خمینی ایستگاهی ندارد.یک ماشین پارک شده بر روی ریل اهن است که باید با قدرت هرچه بیشتر توسط قطار سبز تخریب شود.بترسید از روزی که اندیشه های خمینی را دوباره برپا کنند.بترسید

      8. من نمیدونم کی می.خاین بی خیال این موضوع خمینی شین؟بابا جان عزیزان من چرا ذهنمونو درگیر اندیشه های پوسیده ی خمینی کنیم .اون مرده .ما باید از کنار این موضوع با بیی تفاوتی رد شیم .اتفاقا کودتاچیا از خداشونه که ما این جوری به خاطر خمینی تو سر و کله ی هم بزنیم .این یه موضوعه انحرافیه

      و....
       




    چند خطی با آیت الله آملی لاریجانی

    ما سربازان جنگ نرم خود را فرزندان این ملت و نظام می دانیم و در سخت ترین شرایط فتنه سال گذشته جان بر کف در برابر تمامی دسیسه های دشمن در جبهه مجازی ایستادیم و شدیدترین توهین ها و انتقادها را تحمل کردیم و برای سلامت نظاممان دم بر نیاوردیم
    ما دلمان برای این نظام می سوزد و گاها نمی توانیم ناعدالتی هایی را که مطمئنا سهواً و نه عمداً بر ما وارد می شود را ببینیم.
    یادمان نمیرود موضع گیری شجاعانه حضرتعالی را پس از هتک حرمت عاشورای حسینی که فرمودید: « قوه قضائیه با سران فتنه به شدت برخورد می کند و اشدّ مجازات را برایشان در نظر می گیرد.» مطمئنا از شخصیت فرهیخته و برجسته ای همچون شما اگر غیر از چنین موضع گیری می شنیدیم باید تعجب می کردیم.
    ریاست محترم قوه قضائیه؛ ما همچنان بر محاکمه سران فتنه پافشاریم. چون احساس می کنیم هتک حرمت عاشورای حسینی، تعرض به بیت المال و اموال عمومی، برهم زدن نظم جامعه ومخدوش نمودن امنیت کشور و از همه مهمتر متزلزل ساختن جایگاه بین المللی وخوراک آماده نمودن برای دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی ایران جرمهایی نیستند که بتوان به راحتی از کنار آنها گذر کرد و باید با محاکمه سران فتنه قاطعیت قوه عدلیه نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش بر همگان اثبات گردد و با محاکمه آنان ارواح طیبه شهدایی همچون غلامحسین کبیری ها شاد شود .
    جناب آقای لاریجانی؛اگر در مقاطعی از زمان انتقادی از سران نظام و قوای سه گانه و علی الخصوص قوه محترم قضائیه وارد می کنیم فقط و فقط از سر دلسوزی است و هیچ برهان دیگری مبیّن این عمل ما نیست.
    حضرت آیت الله لاریجانی، این را بدانید که ما در سپاه شما و در لشکر نظام هستیم و اجازه هیچ گونه سوء استفاده ای را به دشمنان نمی دهیم.
    اگر ما در آستانه هفته امر به معروف و نهی از منکر از قوه قضائیه انتقادی روا دشتیم برهانی نمی شود برای دشمنان سودجو که بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و جو را به نفع خودشان تغیردهند.
    ما سربازان جنگ نرم و وبلاگنویسان عرصه سایبر اعلام میکنیم با تمام وجود به عدالت قوه قضائیه ایمان داریم و اگر هم انتقادی بوده و هست فقط از جایگاه یک سرباز است و لاغیر.
    دشمنان سودجو بدانند از این راه و با نیت تفرقه افکنی بین نیروهای مذهبی چیزی عایدشان نمی شود و مسیر را اشتباه آمده اند.
    دوام توفیقات شما را از خداوند متعال تحت توجهات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم خواستاریم و از شما استدعا داریم انتقادهای ما را من باب رابطه نزدیکی که با شما احساس می کنیم تلقی فرمایید که واقعا جز این نیست.

    اجرکم عندالله.جمعی از فعالان فضای سایبر

    پ.ن/ متن بر گرفته از وبلاگ آچار کشی سیاست

    ۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

    خاتمی جان، با خودت چی فکر کردی؟

    شاید شرایط محیطی تو رو یاد حضرت موسی انداخته و فکر کردی تو هم ید بیضا داری؟!

    و اضمم یدک إلى جناحک تخرج بیضاء من غیر سوء


    ولی نه. یکم دقت و یکم تفکر...
    کلمه ماسون رو تاحالا شنیدید؟ حالا ببینید!

    ماسون بر روی دلار
    در تصویر هم علامت چشم دیده میشه و هم دو مثلث تشکیل دهنده ستاره داوود که یکی رو به بالا و یکی رو به پایین است. قصد توضیح ماسونری رو ندارم. ادامه رو ببینید/

    مجسمه و پوستر « ژوزف استالین » در حال نشان دادن « نظام درجه ی 3 ماسونی ».



    سیمون بولیوار


    « سیمون بولیوار » به اصطلاح « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » در « لژ ماسونی » (در تصویر وسط)
    و در حال نشان دادن « نظام درجه ی 1 ماسونی » (در طرفین).



    حالا به نظر شما محمد خاتمی با خودش چی فکر کرده؟!


    ۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

    یادتان می آید 16آذر چه شد؟

    یاد می اورم روزگاری که خود را پشت در دانشگاه می دیدم و برای ورود به دانشگاه تمام زندگیم شده بود درس و درس و درس...
    فشار درس از یک طرف و زخم زبان دوستان از طرف دیگر. یکی از دوستان که خودش پزشکی تهران می خواند، هر بار به من میرسید می گفت:" این همه زحمت می کشی که آخرش بشوی دانشجو! دانشجویی که فقط یک 16 آذر دارد و یک غذای مجانی از سلف دانشگاه!"
    این ماجراها گذشت و من هم عضو خانواده بزرگی به نام دانشجو شدم. عده ای از این خانواده فقط غذای مجانی و دوغ 16 آذرش رو دیده بودن.
    عجب!
    چه خوشحالند عده ای از روز دانشجو...
    کمی هم سر بچرخانیم و دیگر سوی دانشجو رو ببینیم.
    اما من از روز دانشجو چیز های دیگری هم دیدم. تجمع و اعتراض. دست های به هم گره کرده . مشت های بلند شده. دهان های باز شده و نوشته های سر به فلک کشیده.
    آخر کلام، آب در آسیاب دشمن ریخته شده...
    انگار یادمان رفته چه شد که  16 آذر روز دانشجو شد. انگار این پلک های سنگین شده از فتنه قصد یاری ندارند تا ببینیم سه قطره خون چه بود و برای چه ریخته شد.
    درست چند ماه بعد از 28 مرداد ننگین بود!
     16 آذر 1332.
    آن  روزی که غیرت دانشجو آرام نمی ماند تا نیکسون بیاید و نتایج پیروزی سیاسی امید بخش آیزنهاور را ببینید.
    حرف از 16 آذریست که  برای اولین بار محیط دانشگاه مورد تعرض نظامی قرار گرفت.
    روز قبل يكى از دربانان دانشگاه شنيده بود كه تلفنى به يكى از افسران گارد دانشگاه دستور مى‏رسد " بايد دانشجويى را شقه كرد و جلوى در بزرگ دانشگاه آويخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نيسكون صداها خفه گردد و جنبنده‏اى نجنبد..."
    عجب!
     آن روز بود که سه یار دبستانی، قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا به خاک و خون کشیده شدند.
    درست روز بعد ، نيكسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهى كه هنوز به خون دانشجويان بى گناه رنگين بود دكتراى افتخارى حقوق دريافت كرد.
    مبارک است!
    چه تعبیر زیبایی بود قربانی سه نفر از بهترين جوانان اين کشور يعني دانشجويان دانشگاه، برای قدوم گرامی و عزیز آقای نیکسون!

    از یاد نبریم ماجرای ترفیع درجه را، آن هم به بهانه دستور شلیک بر روی دانشجویان.
    ناووینسنس را که یادتان هست.
    از یاد نبریم تجاوز به حریم دانشگاه و کلیدر دانشکده فنی را. گرچه آخرین نبود. چرا که 14 اسفند سال 60 هم آمد و این بار منافقین...
    از یاد نبریم روز دانشجو را. روزی که خون داده شد تا ایران آزاد باشد. روزی که دانشجو در برابر استبداد آمریکایی قد علم کرد.
    حرف از 16 آذریست که الان به سختی میشود از لابه لای این همه هیا هو به  دنبالش گشت...





    فیلم مرتبط:

    برای دانلود اینجا را کلیک کنید

    ۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

    چه شد که جایزه "س ک س و فلسفه" ات را به زهرا رهنورد تقدیم کردی ؟

    نقش سرکاری سرکار چه بود که جایزه هبه شد به شما به تمامت اخلاص ؛نفهمیدیم!! نکند آن...؟! البته که نه! خاکم به دهان! سرکار ید طولا دارند در سطر سطر و بند بند کتاب الله این وصله ها که به ایشان نمی چسبد!  
    حاجی سبزی فروش ، استاد غیرت  خودشان را اذیت نکنید! همسر بیراهه نورد داشتن این بند وبساط ها را هم دارد دیگر! البته  پر واضح است که افکار 230 واتی ایشان بر مغز شریف اوشان نیز تاثیر گذاشته و تشویق از پی تشویق که در راه مبارزه که دیگر این حرفها معنا ندارد!!! مخمل خان هم ، از روی ارادت به پیشگاه به توهم غلتیده ی ایشان، سر همان جریان مخمل و انقلاب و ده بیست کیلو سبزی!!! خواستند عرض ارادتی بکنند، تا سعادتی ببرند ، از فیض حضور آقا و خانم گرین!
    چه کنیم دیگر برای خودشان فیلم میسازند آنهم از نوع چلسفی و شاهکارش، بعد هم به هم جایزه میدهند، بعد ترش جایزه شان را هبه میکنند به مرتبطان نامربوطشان، دیدند جا دارد آن وسط خودشان را هم هبه میکنند! اگر مقدور بود برای خالی نبودن عریضه ، دستی بر می آرند و مشتی بر دهان حقوق بشر میکوفند و خوش رنگ میکنند به عبارتی این  مادر مرده ،آزادی را.
     بعد هم که خودمان میدانیم احساس خطر میکنند و سر آخرش ... آخر ندارد حماقتشان.
     سرگرم باشید فیلم مخملی بسازید و جایزه ی مخملی بگیرید و مخملی تر هدیه اش بدهید !
    زهرا رهنورد
    اتفاقا  مسیرهراسناک ست از دشمن مخملی تان هم بترسید !!





    محسن مخملباف




    با ربط:  بخوانید روایت مخملباف و زهرا رهنورد

    بخوانید که چه طور:
    محسن مخملباف، کارگردان فیلم‌های غیراخلاقی، جایزه دریافتی خود از چشنواره زنان کشور آلمان را به همسر میرحسین موسوی تقدیم کرد .
    محسن مخملباف” پس از دریافت این جایزه به خاطر فیلم‌های غیراخلاقی “سکس و فلسفه” و همچنین “فریاد مورچه‌ها”، اعلام کرد که جایزه خود را به زهرا رهنورد اهدا می‌کند.

    ۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

    امروز کجای فتنه هستیم؟

    دیروز از 6 صبح در میدان اسب دوانی محل سابق لشکر 27 محمد رسول الله منتظر ورود آقا بودم. انصافا عجب جمعیتی اومده بود.
    دیروز در صحبت های آقا تیر خلاص به فتنه گران خورد. "در آن حوادث، فتنه گرانی برای دست یافتن به قدرت، مصلحت كشور را نادیده گرفتند و به حقانیت روشن یك راه، پشت كردند، به گونه ای كه دشمنان درجه یك ملت از اقدامات آنان به هیجان و شوق آمدند و از آنان حمایت كردند. البته برخی هم با وجود اینكه این حقایق را درك و فهم می كنند اما به علت ظلمت دل و هواهای نفسانی، حاضر نیستند به این فهم خود، ترتیب اثر دهند."
    برام خیلی جالب بود که دیروز برای چندمین بار آقا قصد یادآوری فتنه سال گذشته رو داشت. از حق نگذریم جای یادآوری رو هم داره. چرا فکر می کنیم که فتنه 88 تموم شده؟ نه، والا هنوز تموم نشده.  هنوز هم دنبال فتنه گری هستن.
    یکی از فرصت هایی که میتونن پیدا کنن، همین هدفمند کردن یارانه هاست. وقتی دولت درصدد اجرای کاری به این دشواری هست چرا یاید یه گروهی تو مجلس بشینن و بحث سوال از رئیس جمهور رو مطرح کنن. به این نمی گن آب در آسیاب دشمن ریختن؟!
    روی سخنم با "محمدحسن ابوترابی فرد"، "محمد دهقان"، "محمدرضا باهنر" و "احمد توكلی" هست که به‌عنوان اعضاي كميته نامه را امضا كردن.
    مخصوصا الان که دولت بیشتز از قبل به حمایت مجلس لازم داره...


    هفته بسیج


    یادمون نره، فتنه گران تیر خلاص خوردن ولی فتنه نه! 

    ۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ...

    ای آخرین توسل سجاده های ما...

    آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟

    جمعه به جمعه می رسد و با تو؛ ای دریغ...

    بی تو چه زود می گذرد هفته های ما


    در این سرا تا که ببینی چه می کشیم

    بگذار چشمهای خودت را به جای ما


    موعود اهل بیت کی از راه می رسی؟

    کی مستجاب می شود آقا دعای ما؟


    کی مستجاب می شود؟...

    ۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

    حرامی را در بالاترین نمی بینید؟

    انتظار بيشتر از اين را از يك مشت بي دين خود فروخته را نداشتيم كه بخواهيم امروز از حركت بي شرمانه و گربه صفتانه شان تعجب كنيم.....
    دارد مي آيد ماه امام عشق كه خطاب به گرگ ترين مردمان زمانه اش فرمود :‌ ( لا اقل اگر مسلمان نيستيد آزاده باشيد.....). اما همان زمان نيز نفس حق فرزند رسول الله در دلهاي سنگي و دريده ي آن نامردمان اثر نكرد .... پس هنگامي كه مطمئن شد كه اين ندا در دلهاشان اثر نكرد، حقيقت آن حراميان و نوادگان امروزيشان را فاش مي كند و مي فرمايد : ( شكم هاي شما از حرام پر شده و.... ).
    اما امروز ما مي گوييم كه غير از شمر كه بر همه مسلم است كه يك حرامي بوده چه كسي مي تواند سر عزيز زهرا را از بدنش جدا سازد و چنين فاجعه اي را بيافريند..... پس همانطور كه فرزندان خاندان اهل بيت (عليهم السلام ) امروز با سربلندي در ميان ما زندگي مي كنند و ما دست بوس تك تك شان نيز هستيم ، فرزندان آن حراميان نيز نسل به نسل گشته اند تا شده اند چند بهايي بي صفت كه مي خواهند امروز اينچنين در برابر اسلام قد علم كنند..... با به روز رساني قبرستان هايي چون بالاترين و....
    اينان وقتي مي بينند كه امروز دستشان به علي زمان ما نميرسد كه بخواهند نايب حسين را در كوفه  از دارالاماره به پايين اندازند تمام وجود لا وجودشان را از اعماق سوخته مي يابند و شروع مي كنند به زبان درازي به اسلام و اين شرع قدسي....
    سخن ما با يك مشت بهايي مدفون در قبرستان بالاترين اين است كه :
    همين شما را بس كه لا مذهب هستيد و خدايگان شما همان فرد انگليسي خبيثي است كه حتي اسمش را هم به زبان آوردن براي ما مسلمانان كفاره دارد ..... همان كسي كه فرقه ي ضاله ي شما را بنا نهاد تا حراميان پيرو راه شمر مامني را براي پناه آوردن بدان داشته باشند ، اما چه هشيارند مسلمانان اين مرز بوم كه از فرقه ي لامذهبان با آب دهانشان پذيرايي مي كنند و سطل زباله هاشان را نثار راه سبز بهاييت مي كنند تا راه كثيفتان را معطر به بوي متعفن خودتان كرده باشند......
    اعتراض بالاترینی ها به "توهین ممنوع"

    پس از حماقت بزرگ عموجان اوباما مبني بر صدور اجازه به يك حرامي هم مذهب شما براي سوزاندن كتاب خدا ؛ ما آماده بوديم كه شما هم كه سگان دربار كاخ سفيد هستيد هم به منظور خوش آمد صاحبانتان دمي تكان دهيد و او او كنيد ،تا تكه استخواني هم نثار شما كنند.....
    اما بدانيد كه اسلام ما در همسايگي كاخ سفيد شما خانه كرده و دارد هر روز يك قدم به قلب امريكا نزديك تر مي شود.... براي تصديق اين موضوع سفري گذرا داشته باشيد به آمارو ارقام تازه مسلمان شدگان امريكايي از لسان خود سايتهاي اين كشور....
    هر صبح كه مي گذرد كمرتان را خم شده تر مي بينيم و زبانتان را درازتر از ديروز ..... انگار تشنه ايد و صاحبتان گوشه چشمي هم به سگ هاي وفادارش ندارد ؟؟؟ زبانتان را آويزان از دهانتان ميبينيم و له له زدنتان را با ترحم مي نگريم .كاش واقعا سگ صفت بوديد تا كمي آبتان مي داديم. نيستيد .چون اگر گربه صفت نبوديد به تمام آب و غذاهايي كه از اين نظام خورديد پشت نمي كرديد و به سراب انگليس پناه نمي برديد......
    پس بميريد از تشنگي كه وجود شما لايق درك معارف والاي چنين دين آسماني نبوده و نيست و نخواهد بود......
    « ا ليس الصبح بقريب ؟؟؟؟؟ »
    پ.ن اول: روز عرفه و این مطلب! چه کنم که طاقت نداشتم ننویسم...
    پ.ن دوم: مطلب دیگری در رابطه با بی حرمتی بالاترینی ها به مقدسات اسلام را در چهارنما بخوانید.
    پ.ن سوم: نمونه ای از بی صفتی روشنفکرانه...
    بالاترین


    ۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

    هلال شیعی قربانی چیست؟

    آخرین حکومت مقتدر و یکپارچه اسلامی، حکومت عثمانی بود. بعد از فروپاشی عثمانی امت اسلامی مثل قطاری شد که هر چرخش تمایل به جهتی داشت ولی خود قطار درجا میزد. این سردرگمی فرصت دفاع مسلمانان از فلسطین رو گرفت.
    شاید یاد آوری وقایع شش دهه اخیر خالی از لطف نباشه. روزی فلسطین دقدقه جهان اسلام بود. اما امروز این دقدقه فراموش شده و به جاش می تونیم رقص شمشیر سران کشور های عربی با حامیان اسرائیل رو ببینیم. این تمام ماجرا نیست. ایران هراسی رو هم میشه به این مطلب اضافه کرد. ترس از ایران با 89% شیعه.
    شیعه مظلوم بوده و هست:
    - زمانی شد که دوکشور بزرگ شیعه با هم وارد جنگ شدن. ایران و عراق. شیوه صدام در جنگ فرستادن شیعیان به خط مقدم بود. چرا که چه کشته بشوند و چه بکشند، شیعه کشته شده و این یک پیروزیه !
    - اسرائیل به لبنان حمله کرد و کشور های عربی به تماشا نشستن. چون شیعیانی بودند که جان بدهند.
    - امروز هم در پاراچنار پاکستان شیعه کشته میشود. ولی حتی ایرانی شیعه هم صداش در نمیاد...

    تا به حال هلال شیعی رو شنیدین:
    هلال شیعی




    هلال شیعی قدرتی بالقوه هست که امید هست روزی بالفعل بشه.از فلسطین و سوریه، لبنان، عراقو ترکیه کشیده شده تا ایران و بحرین. امتی که زیر سایه جمهوری اسلامی ایران در حال تحکیم وحدت هستن. یادمون نره کسانی هستند که این وحدت به مذاقشون خوش نمیاد. یادمون نره همین الان خیلی ها دست به کار شدن و سعی در تخریب سید حسن نصرالله رو دارن. یادمون نره شیعه کشی پاکستان و جنگ ایران و عراق. 
    یک تذکر کاملا جدی: در فضا های مجازی تخرب چهره سید حسن خیلی شدت گرفته. نباید بی تفاوت بود. تذکر دیگه ای هم باید داد: امروز مردم  پاراچنار تنها به خاطر بی توجهی ما در حال قتل عام هستند.

    سید حسن نصرالله
    خبر مرتبط: http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=14035
    به نظر شما وقت بیداری امت شیعه نشده؟ 
    به نظر شما شیعه قربانی بی توجهی خودمان نیست؟





    ۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

    روسیاهی 13 آبان 58 برای که ماند؟

    شايد نام ديوان‌داوري ايران و امريكا‌ براي ‌بسياري از ايرانيان نام ناآشنايي باشد؛ اما اشتباه نكنيد اين ديوان مولود بيانيه الجزايري است كه به تعبيري تركمنچايي ‌ديگر و دست‌ پرورده بهزاد نبوي بود. پس از تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 بحراني در روابط ایران و آمریکا پيش آمد و در پي آن به دستور كارتر دارايي‌هاي ايران توقيف شد.
    هنگامي كه امر گروگان‌ها به مجلس ارجاع شد مجلس مصوبه‌اي با عنوان چهار شرط در آبان‌ماه 1359 تصويب كرد. در آن چهار شرط تأكيد شده بود كه در مرحله نخست بايد تمام اموال ايران آزاد و رفع توقيف و سپس تمامي دعاوي عليه ايران لغو و ابطال شوند. هنگامي مذاكره ميان نمايندگان ايران و امريكا به گونه‌اي غيرمستقيم و ‌با ميانجيگري الجزاير ‌آغاز گرديد؛ كه قطعنامه مجلس از طريق ميانجي‌هاي الجزايري در اختيار دولت امريكا قرار گرفت. كارتر رئيس جمهور امريكا با پذيرش كلي اصل آن، پيشنهادهايي را در اين زمينه ارائه داد. کارتر در آستانه برگزاري دومين دوره انتخابات رياست جمهوري امريكا بود و علاقه و اصرار شديدي به آزاد شدن اعضاي سفارت امريكا و بازگرداندن آنان به امريكا به عنوان يك برگ برنده در اين انتخابات داشت. از اين رو بي درنگ پيشنهاد متقابل مثبت و قابل قبولي را به ميانجي الجزايري ارائه داد كه اگر ايران با اندك دستكاري پذيرفته بود نيازي به امضاي بيانيه‌هاي الجزاير وجود نداشت.

    13 آبان 1358


     به نظر میرسد پذيرش پيشنهاد اوليه كارتر بيشتر از آنچه بعداً توافق شد منافع ايران را تأمين مي كرد. پس از حدود دو ماه گفت‌وگو سرانجام متني آماده شد كه در آن دو طرف توافق كردند دعاوي به يك ديوان داوري ارجاع داده شوند تا ميان ايران و شهروندان امريكايي داوري انجام گيرد. بنابراين اين مذاكرات منتهي به امضاي بيانيه حل وفصل دعاوي در 29 دي ماه 1351 و تأسيس ديوان داوري ايران و امريكا در لاهه هلند شد.


    در این مذاكرات که مربوط به مسائل مالي و حقوقي ايران و امريكا بود بهزاد نبوي، معاون اجرايي نخست وزير، مسئوليت را به عهده گرفت. البته يك هيأت از چند وزارتخانه و بانك مركزي هم در كنار او بودند. 
    جالب اینکه  بهزاد نبوي تجربه و توانايي براي اين مذاكرات مالي و حقوقي پيچيده و داراي ابعاد بين المللي را نداشت. او حتي كوشش نكرد از تعداد معدودي كه از نظر حقوقي كم و بيش مي توانستند او را ياري كنند كمك بگيرد و در گروه او يك حقوقدان قابل قبول نيز وجود نداشت. البته پس از آنكه اين توافقنامه منتشر شد، اين واقعيت روشن شد كه بهزاد نبوي حتي به رهنمودهاي گروه مذاكره‌كننده ايراني از نظر مالي هم توجه نكرده است.


     اين بی توجهی ها از رازهاي سربه‌مُهري است كه تا به حال روشن نشده براي مثال ‌افرادي كه از بانك مركزي در گفت‌وگوها شركت داشتند خواهان ‌برطرف شدن توقيف سپرده‌هاي ايران و بازپس دادن ‌تدريجي وام‌ها از سوي ايران در چارچوب همان قراردادهاي وام رژيم شاه بودند‌ چرا كه بر طبق محاسبات مالي خود به اين نتيجه رسيده بودند. اما هنوز مشخص نيست كه به چه دليلي و به دستور چه كسي بهزاد نبوي شخصاً تصميم مي‌گيرد و تمام وام‌هاي ايران بي درنگ با امضاي بيانيه‌ها بازپرداخت مي‌شوند.




    به هر حال با فرمان امام، مجلس متولي ‌حل وفصل موضوع گروگان‌ها شد که براي آزاد كردن گروگان‌ها ‌به صورت يك قطعنامه با چهار شرط ریز صادر كرد:
    1)بازگرداندن اموال شاه و خانواده وي به ايران
     2)عدم دخالت امريكا در امور داخلي ايران
    3) رفع انسداد از دارايي‌هاي ايران
    4) ‌پايان بخشيدن كليه دعاوي عليه ايران


    هنگامي كه بهزاد نبوي در تاريخ 24 دي‌ماه 1359‌ در مجلس حاضر شد، پيش نويس بيانيه‌هاي الجزاير را به عنوان موافقتنامه ايران و امريكا دراختيار داشت اما آنها را ‌به ناروا به اطلاع نمايندگان مجلس نرساند و اين موافقتنامه‌ها را كه تعهدات بزرگي براي دولت ايران در آن ايجاد شده بود به صورت لايحه به مجلس تقديم نكرد. در اين توافقنامه‌ها براي دولت ايران تعهداتي ايجاد كرده بود كه بايد مجلس ‌از آن آگاه مي شد و آنها را تصويب يا رد مي كرد. در نتيجه هنگامي كه يك ‌مجوز كلي در زمينه ارجاع اختلافات به داوري از مجلس گرفتند در تاريخ 29 دي ماه 1359 توافقنامه پاياني را امضا كردند ولي تنها در 6 بهمن 1359 گزارشي از آن به مجلس رسيد. حال آن كه قبل از امضاي اين موافقتنامه مجلس بايد مطلع مي‌شد و طبق اصل 77 قانون اساسي اين موافقتنامه به تصويب كامل مجلس مي‌رسيد. ولي به غير از بند ارجاع اختلافات به ديوان داوري اصل قرارداد به تصويب مجلس نرسيد و اين مهمترين نقطه ضعف آن قرارداد  بود.
    بهزاد نبوی


    با اقدامات خودسرانه و شاید مغرضانه بهزاد نبوی بيانيه الجزاير از بخش‌هايي تشكيل شده كه بسياري از كارشناسان ‌اين بيانيه را يكي از ضعيف‌ترين ‌قراردادهاي مورد تصويب براي يك دولت مي‌پندارند.
     گروه مذاكره كننده ايراني در تدوين، تنظيم و نگارش اين موافقتنامه‌ها نقش انفعالي داشته يعني اين موافقتنامه‌ها را دولت يا گروه مذاكره كننده امريكايي تنظيم كرده و گروه مذاكره ايراني‌‌ ‌به بسياري از مندرجات آن دقت نكرده و در هر حال بهزاد نبوي آن را امضا كرده‌است؛ اين در حالي است كه در چنين توافقنامه‌هاي بااهميتي بايد بند به بند آن موردبررسي موشكافانه آن هم از سوي حقوقدانان و كارشناسان مالي قرار مي گرفت.
     اين توافقنامه تنها به زبان انگليسي امضا شده ‌و نسخه فارسي آن به امضاي نمايندگان امريكايي نرسيده است. در صورتي كه در تمامي توافقنامه‌هاي دوجانبه رسم بر اين است كه موافقتنامه به زبان‌هاي دوطرف به امضا مي‌رسد. یقینا گروه مذاكره كننده بسياري ازبندهاي اين موافقتنامه را اصلاً درك نكرده و نفهميدند كه چه تعهداتي براي كشور ايجاد كرده اند.
    بيشتر بخش‌هاي اين توافقنامه به ضرر كشورما بود و شايد در تاريخ ايران كمتر موافقتنامه‌اي را مي‌توان با اين ‌درجه از يكسويه بودن يافت. ‌تعهدات ايران به طور بسيار روشن و گسترده و تعهدات امريكا بسيار مبهم و محدود و با قيد ‌آمده اند.
    از اشتباهات فاحش بهزاد نبوی در زمینه مسائل مالی تنها به همین اشاره می کنم که به موجب اين بيانيه دولت امريكا به عنوان وكيل ايران انتخاب شده تا بدهي‌هاي دولت ايران را بپردازد و اين ‌از موارد معدود ‌در تاريخ روابط دولت‌ها‌ به حساب مي‌آيد كه يك دولت به دولت ديگر چنين وكالتي بدهد.
    اينها امتيازهاي ناروايي بود كه در اثر ضعف گروه مذاكره كننده ايراني و نداشتن اراده حفظ حقوق كشورما اين تعهدات به كشور و مردم ايران تحميل شد. بعد از امضا این بیانیه ها هر دو دولت موظف شدن با معرفی سه داور دیوان داوری ایران و آمریکا را تشکیل دهند.


    گروه ایرانی که محمود کاشانی و دکتر شفیعی از جمله تشکیل دهندگان بودند، به گونه نسبي برنده داوري میشدند و دائماً امكانات دفاعي گروه در حال پيشرفت بود.در ادامه بحث انتخاب سرداورانی بی طرف پیش آمد که اشاره به آن در این مقال نمی گنجد. اما تنها به این میشود اشاره داشت که ‌آقاي ميرحسين ‌موسوي در برابر ‌سرداوران منصوب رئيس‌ديوان كشور هلند كوتاه آمد و انتخاب سرداور از سوي رئيس‌ديوان كشور هلند را پذيرفت و اين عامل اصلي بازنده شدن ايران در اين داوري بود.


     در آخر هم می توان به نکته جالبی اشاره کرد و آن هم سياست كلي دولت موسوي یعنی پنهان کاری بود تا حدی که در تاريخ 8 مهر 1363 از سوي سيد محمد خاتمي وزير وقت ارشاد بخشنامه‌اي به روزنامه‌ها شد كه از انتشار اخبار ديوان داوري ايران و امريكا خودداري كنند و اين بخشنامه سانسور آن هم به صورت رسمي در تاريخ ايران بي‌سابقه ‌بوده است. این سانسور خبری در حالی صورت می گرفت که دولت آمریکا برای حفظ منافع شهروندان و منافع ملی از سیاست شفاف سازی استفاده میکرد و تمام احکام و تصمیم گیری های دیوان داوری را در 37 جلد کتاب به زبان انگلیسی چاپ کرد.
    با خواندن این مطالب به راحتی میتوان دریافت کسانی که اکنون کباده عشق وطن و فداکاری می کشند تا چه حد به این کشور خیانت کرده اند. آیا امکان داشت از این افتضاح تر هم بتوان تصمیم گرفت؟!



    پ. ن: تشکر از بچه های قلم-رجا نیوز به جهت پوشش این مطلب

    ۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

    استقبال از شخص یا شخصیت ؟

    تا به حال مطلبی از جایی برنداشتم که تو وبلاگم بزارم اما این مطلب به قدری جامع بود که حیف بود  داخل اینجا  نذارم:

    ماجرای شهر الانبار و استقبال از امیر المومنین از زبان حجت الاسلام پناهیان:

    در حکمت 37 نهج البلاغه آمده است: "و قد لقیه عند مسیره الی الشام دهاقین الانبار فترجلوا له و اشتدوا بین یدیه"
    در مسیری که حضرت به سمت شام می‌پیمودند، گروهی از مردم شهر "انبار" حضرت را دیدند که شروع کردند پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدن، حضرت ابتدا اعتراضی نکردند، فرمودند این چه کاری است که انجام می دهید؟
    مگر حضرت نمی دانستند آنها چه کار می کنند؟ معلوم بود که به استقبال آمده اند.
    اما منظور حضرت این بود که فلسفه کار شما چیست؟
    آنها در جواب گفتند: "خلق منا نعظم به امراءنا" این عادت ماست، هر کسی رئیس شود ما این کار را برایش می‌کنیم. بعد از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را نهی کرده و فرمودند که این کار نفعی برای امرای شما ندارد. شما هم در دنیای خود ضرر می‌کنید و هم آخرتتان را خراب می‌کنید.
    حجت السلام پناهیان درباره این که آیا استقبال مردم می‌تواند صورت صحیحی نیزداشته باشد، گفت: اگر آن روز هم مردم شهر "انبار" به امیرالمومنین(ع) می‌گفتند: "چون شما ولی الله و وصی پیامبر هستید، به شما احترام می‌گذاریم"، یقیناً امیرالمومنین برخورد دیگری می کردند و مانع آنها نمی شدند. همان طور که رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و حضرت رضا(ع) نیز استقبال کنندگان از خود در نیشابور را از این کار نهی نکرده و حدیثی به آنها هدیه کردند.
    در حالی که هر دوی این استقبال‌ها پرشورتر و پرجمعیت‌تر از آن استقبال مردم شهر "انبار" بود.

    ولایت عشق
    
    این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: بنابراین نیت و انگیزه استقبال خیلی اهمیت دارد و تعیین کننده است. اصل استقبال اشکالی ندارد؛ مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه پرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امام زمان(ع) است.ما استقبال و بدرقه ای را خوب می دانیم که خودش قیام لله و تظاهرات ولایی است.
    وی در این رابطه به نکته مهمی در رفتار امام خمینی(ره) اشاره کرد و افزود: زمانی که امام(ره) در نجف یا قم تدریس می‌کردند، شاگردانشان را از این که برای ایشان صلوات بفرستند نهی می‌کردند و راضی نبودند شاگردان حتی احترامی در این حد برایشان قائل باشند. می‌گفتند صلوات را جای دیگری بفرستید. اما وقتی بعد از سال‌ها دوری از وطن بنا بود به ایران بازگردند، نه تنها از شکل‌گیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیه‌ها و هماهنگی‌هایی را هم با آن کمیته داشتند.
    وی اضافه کرد: امامی که راضی نبودند سر درسشان کسی به احترام ایشان بلند شود و صلوات بفرستد، از برنامه‌ریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند. چون این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدس ولایت بود. بعد از انقلاب هم همین روش ادامه داشت. حضرت امام(ره) به ابراز ارادت مردم میدان می‌داد. چون این ابراز ارادت به شخص ایشان نبود.
    این خطیب مشهور سپس الگوی رفتاری پیامبر اکرم در این زمینه را یادآور شد و گفت: وقتی مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرک می‌بردند، ایشان مانع نمی‌شدند.
    چرا به آنها نمی‌فرمودند: "این چه کاری است که می‌کنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!"، چون می‌دانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام می‌دهند.
    اگر مردم می‌گفتند: "هر کسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را می‌شوید ما آب وضویش را جمع می‌کنیم"، قطعاً حضرت مانع می‌شدند.

    ۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

    مگه کسی اومده بود؟

    لحظات اول استقبال از آیت الله خامنه ای
    گفتن : کسی نیومده. حکومت اگر جرات داره تصاویر از بالا رو پخش بکنه.

    استقبال از نمایه بالا





    سخنرانی در حرم مطهر حضرت معصومه
    گفتن: اینا یه سری مردم عادی و فلان و بهمان بودن که اومدن. پس علما کوشن؟





    دیدار آیت الله خامنه ای با جمعی از علما و مراجع تقلید
    گفتن: هیچ یک از مراجع تقلید شناخته شده از رهبری استقبال نکردند.



    اینها همه مراجع ناشناس هستند
    دیگه موندن چی بگن!



    ولی ما که میدونستیم چی بگیم. این مردم همون مردم بهمن 57 هستن.
    شباهت این عکس رو با ورود امام به تهران نمیبینید؟
    خاطره 12 بهمن 57 تهران در قم زنده شد
    حالا ما چی می گیم؟
    ما با ولایت زنده ایم/ تا زنده ایم رزمنده ایم

    ۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

    فصل آخر کتاب فتنه...؟؟


    فصل اول:
    سلمان فارسی از شوری سقیفه برگشت.
     امیرالمومنین پرسثید: " سلمان، اول کسی که به ابوبکر تبریک گفت که بود؟"
    سلمان: " پیرمردی بود. بعد از تبریک گویی به ابوبکر گفت امروز مانند روز آدم است."
    امیرالمومنین: " آیا اورا شناختی؟ منظور او را فهمیدی؟"
    سلمان: " نه. نشناختم. منظورش چه بود؟"
    امیرالمومنین: "او شیطان بود و منظورش از روز آدم انحرافی بود که آدم و حوا با فتنه گری او دچار  شدند امروز هم امت اسلام از راه درست منحرف شد."
    فصل دوم:
     سال 57 انقلاب شد. برای نون خوردن به نرخ 57 یکم ریش و یه دونه تسبیح کار شما رو راه مینداخت. حالا اگر اصلا از انقلاب و مبانی فکری امام هم چیزی نمیدونستی هیچ مشکلی برات پیش نمیومد. اینجوری بود که خیلی ها با اسم امام و انقلاب شدند فرزند انقلاب! کشمیری ها و مهدی هاشمی ها و بنی صدر ها اومدند و رفتن. چند سال که گذشت یه جورایی زمستون رفت و رو سیاهی به زغال موند.
    فصل سوم:
    از دهه 50 و 60 بگذریم. دیشب داشتم وقایع یکی دو سال پیش تا حالا رو تو ذهنم ورق میزدم. یاد فتنه 88 افتادم.روزای قبل از انتخابات واقعا خیلی خوش می گذشت. جمعه 22 خرداد هم که مردم گل کاشتن.40 ملیون نفر اومدن و رای دادن. عدد کمی نبود. این شادی و خوشحالی ما شبیه یه جشن بود ولی به قول ابراهیم حاتمی کیا: " همه تو اوج شادی بودن که یهو یه غول حمله کرد به این جشن. غول، غول گشنه ای بود که می خواست کلی از این شهر رو ببلعه. همه نگران شدن..."
    آره. غوله شروع کرد به پنجه کشیدن. نشست و قبل از اعلام نتایج تو مصاحبش گفت: "برنده قطعی، برنده قطعی انتخابات با آرای بالا اینجانب هستم." عجب! ما که صبح از اخبار چیزه دیگه ای شنیدیم. خب اونم نتیجه رو از اخبار شنیده بود که بعدش ادعای تقلب کرد. از نظر ما که اشکالی نداشت. ادعای تقلب کرد، باید مدارک اثبات ادعاش رو هم می آورد. ولی نیاورد...
    وای خدایا ببین کی داره این حرف رو میزنه فرزند انقلاب! نخست وزیر امام! میر حسین موسوی! خدایا ببین داره چی بر سر انقلاب خمینی میاد. مگه میشه تو این انقلابی که برای تثبیتش هزاران شهید دادیم تقلب بشه. خدا رو شکر که باکری ها شهید شدند. خدا رو شکر که همت شهید شد. خدا رو شکر که امام این روزها رو ندید...
    شاید تقلب شده باشه. نمیشه همینجوری دست روی دست گذاشت. همه به تکاپو افتادن. باید برای انقلاب کاری بکنیم. الان زمانی شده که باید گوش به زنگ بود تا ببینیم چه اتفاقی میافته. خبر جدید رسید. بیانیه!
     فردا دوشنبه تظاهرات از میدان انقلاب تا آزادی
    فردا روز قدس تظاهرات
    فردا 13 آبان تظارات
    فردا16 آذر تظاهرات
    فردا....
    چند ماهی بود که بعضی از شهرهای کشور تو آشوب و درگیری بود. فضای جامعه رو شک و تردید گرفته بود. چنان غباری تو هوا بود که نمیشد حق و باطل رو پیدا کرد. انگار حق و باطل کاملا به هم تنیده شدن...
    فصل چهارم:
     رسول خدا فرمود: علي پس از من اين امت به فتنه خواهند افتاد و دچار انواع امواج آزمون خواهند شد.
    امیرالمومنین فرمود: فتنه زماني كه مي‌آيد از روبرو شناخته نمي‌شود، وقتي كه تمام مي‌شود از پشت سر شناخته مي‌شود.
    عکس امام پاره شد...
    مگه شما فرزند انقلاب و امام نبودید؟ پس سنگ کدوم انقلاب رو به سینه میزدید؟ آهان انقلاب حسینی.
    پرچم امام حسین هم در آتش سوخت...
    عاشورا تموم شد. مکرو و مکرالله. غبار فتنه کم رنگ تر شد. آره فتنه رو از پشت سر راحت تر میشد شناخت. یاد آقا غوله افتادم. یاد چنگ و دندون نشون دادنای قبل از انتخابات افتادم. یاد این افتادم که حتی قبل از شروع فرصت تبلیغات می گفت تقلب میشه. راستی آقا غوله، تو هنوز نتونستی مدارکت رو جمع کنی؟؟؟
    شاید این سوال برات سخت باشه. بزار یکی دیگه بپرسم. چی شد که از فرزند انقلاب به دشمن انقلاب تبدیل شدی؟ این جمله رو شنیدی: " برای هر امتی فتنه ای هست. فتنه امت من مال هست." شاید برای شما مال، قدرت، شهرت و شاید هم توهم باشه.
    یه پیشنهاد. به شیخ بگو برات روضه طلحه و زبیر رو بخونه. گرچه منم شاید یه روزی نشستم و داستان عایشه رو برای همسر حاج ابراهیم همت خوندم که فقط دوسال با همت زندگی کرد.
    فصل پنجم:
    یه روزی یه سری اقتصاد دان جمع شدن و نامه به رئیس جمهور نوشتن که آی اقتصادمان فلان شد و آی اقتصادمان بهمان شد. امروز باید دنبال یه سری مرد بگردیم که پاشن و یکی یکی هزینه های تحمیل شده فتنه یک ساله 88 رو برای آقایون بگن :
    ببینید به خاطر ادعای یه آدم چند نفر کشته شدن. ببینید چه هزینه هایی به روابط بین المللی انقلاب وارد شد. چه وقت و هزینه ای از جوانان و مردم کشور گرفته شد...
    آقای مهندس، شما که مرد سیاستی! و روابط بین المللی برات مهمه شما که فرزند خمینی! هستی و انقلاب برات مهمه دیدی چه قدر ساده لوحانه بازی خوردی؟
    امروز میبینیم که مردم از اون جنبش کذایی مخملی شما دل بریدن. چون نیات شوم شما رو پشت این وقایع فهمیدن. چون فتنه رد شد و از پشت چقدر واضح شناخته میشه. ریزش جنبش سبز رو دیدی. تنهایی خودت رو هم کم کم باید حس کنی. 9 دی و 22 بهمن رو که یادته...
    بزارید آخرین سوالم رو هم بپرسم. این معدود افرادی که دارن الان از این خط نفاق حمایت می کنن دنبال چی می گردن؟
    فصل آخر کتاب فتنه:
    مجازات فتنه گر.

    ۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

    هنوز با این وبلاگ مشکل دارید؟


    از دوستان خوبم می خوام که اگر با نظر گذاشتن تو این وبلاگ مشکل دارن و یا هر انتقاد دیگه ای دارند هرچی سریع تر بگن تا من درصورت امکان حل و فصل کنم.
    چند نفر از دوستان پیشنهاد داده بودن که در سرویس های دیگه وبلاگ ایجاد کنم. حالا خودم کمی گیج شدم

    ۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

    چرا جنگ نرم؟

    جنگ سخت و جهاد نرم، مرزها و جغرافیا...
    حدود یک سال(یا کمی بیشتر) است که با مد نظر قرار دادن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای، در فرهنگ نوشتاری و گفتاری از اصطلاح "جنگ نرم" استفاده می گردد.
    آوردن این دو واژه به صورت متوالی به معنای آن است که جنگ (یا به تعبیر دقیق تر و مبتنی بر تعالیم اسلامی، جهاد) بر دو گونه سخت و نرم است.
    همانطور که پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله و سلم) جهاد اکبر را جهاد با نفس می دانستند (در مقابل جهاد اصغر که همان جهاد در جبهه و شمشیر زدن در راه اسلام است)، شاید امروز نیز به تعبیری بتوان جهاد اکبر را در مبارزات جنگ نرم (در مقابل دفاع مقدس 8 ساله که می تواند جهاد اصغر باشد) جستجو کرد.
    شاهد این امر نیز همانا کسانی هستند که از جهاد اصغر و جنگ تحمیلی سربلند بیرون آمدند اما در فتنه خرداد 88 و هنگام جهاد اصغر دچار لغزش های کلی و یا جزئی شدند.
    وجه غالب در جنگ نرم و هجوم همه جانبه استکبار از طریق رسانه های گوناگونش آن است که هر شخص می بایستی به خودسازی و جهاد اکبر بپردازد تا بتواند در عرصه جنگ نرم به عنوان نیروئی متعهد و موثر عمل کند.
    شاید منظور امام خمینی(ره) نیز از بیان این جمله گهربار که:
    "جنگ ما جنگ عقيده ‌است، و جغرافيا و مرز نمي‌شناسد."
    اشاره به مفهوم مرزبندی در نوع مبارزه و اشضاره بدین موضوع باشد که جهاد اکبر و اصغر(جنگ نرم و جنگ سخت) مکمل و گاه لازم و ملزوم یکدیگر بوده و نمی توان مرز و جغرافیای مجازی خاصی برای ان تعریف نمود؛ ضمن آنکه ما ایرانیان مسلمان در سه دهه اخیر ثابت کرده ایم که در مبارزه با ستمگران دنیا از مرزهای جغرافیائی تعریف شده توسط استعمار نیز هراسی نداریم و در هنگام نیاز مانند سردار "متوسلیان" در لبنان با عمال صهیونیسم مبارزه خواهیم کرد و اگر نیاز باشد در هر مکان و زمان دیگری برای جهاد اصغر (جنگ سخت) آماده خواهیم بود.

    ۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

    چرا از سکینه آشتیانی تشکر نکنیم؟

    دیگه شاید کسی پیدا نشه که اسم سکینه محمدی آشتیانی رو نشنیده باشه و این عکس سه در چهار معروف رو ندیده باشه!
    کسی هم پیدا نمیشه که از جوسازی رسانه ای این دوستان طرف دار حقوق بشر چیزی نشنیده باشه. راستش رو بگم منم یکم تحت تاثیر قرار گرفتم !
    تو این فکر بودم که چرا از خانوم سکینه محمدی آشتیانی تشکر نکنیم؟
    این خانوم بارها و بارها با دو مرد غریبه رابطه نامشروع داشته و به همسرش خیانت کرده. چرا ازش تشکر نکنیم؟
    این خانوم به کمک پسر عمه همسرش که باهم رابطه داشتند اول همسرش رو با آمپول هوا بیهوش می کنن و بعد با وصل کردن سیم برق به گردن مقتول اون رو در حمام به قتل میرسونن. خب اینم جای تشکر داره . حقوق بشر و حمایت از حقوق زن رو گذاشتن برای همین جاها دیگه!

    حالا ما یادمون رفت تشکر کنیم ولی ایزابل آجانی، بازیگر معروف فرانسوی که یادش نرفت. تازه پیش دستی هم کرد و به خانوم آشتیانی نوشته :"تو یک زن واقعی هستی، زنی سرشار از توانایی های سرکوب شده (!!!!) کسی که با خون خود به بی‌عدالتی اعتراض می‌کند تا صدایش تمام جهان را از نفرت به لرزه درآورد.»
    در این نامه که نسخه‌ای از اون تو سایت آمریکایی هافینگتن‌ پست چاپ شده،  ادامه داده: «سکینه، نام تو در قلبم است، قلبی که برای تو می‌تپد. نام تو بر لبان همه زمزمه می‌شود تا پرده گوش قضاتی را پاره کند که در برابر شکوه و زاری‌های زنان کر مانده‌اند. زنانی که تو برایشان تجسم شکست‌ناپذیر آزادی هستی.»
    خانوم کارلا برونی، خواننده و همسر سارکوزی رئیس جمهور فرانسه  که خودش ماجرایی داره هم خواسته از قافله عقب نمونه دست به قلم شده. ایشون هم نوشتن : «چگونه می‌توان پس از آگاهی از حکمی که علیه شما صادر شده، سکوت کرد؟ چرا خون شما باید ریخته شود؟ چرا فرزندانتان باید از مادرشان محروم شوند؟ زیرا شما زندگی کردید، عشق ورزیدید (!!!!) زیرا شما یک زن ایرانی هستید؟ من نمی‌توانم این‌ها را بپذیرم»
    کارلا برونی که آبرویی برای خودش نمونده آبروی عشق رو هم تو این نامش برد.
    راستی خیلی ها هم مثل این خانوم میگن چرا باید فرزندان ایشون از نعمت وجود مادر محروم شوند؟ منم از این عده یه سوال می پرسم: چرا این خانوم فرزندانشون رو از نعمت وجود پدر محروم کرد؟
    از اظهار نظرهای دولتمردان برزیل و آلمان و انگلیس و غیره که کاسه داغ تر از آش شدن هم بگذریم.
    یه نکته هم شاید جا داشته باشه برای گفتن.
    روی صحبت من با این عزیزان مثلا مدافع حقوق بشره،
    - اول: شرایط دادن حکم سنگسار اونقدر سخته که به ندرد پیش میاد. آقای صانعی شما هم گفته :"طبق آيين دادرسي اثبات اموري كه منجر به اجراي چنين مجازات‌هايي شود بسيار مشكل است چرا كه اقامه شهادت توسط افراد متدين و معتدلي كه از نگاه به صحنه وقوع چنين جرائمي پرهيز مي‌كنند قابل تحقق نيست و تنها راه آن، چهار مرتبه اقرار خود فرد آن هم اقراري كه از روي وجدان ديني و متأثر از ايمان به قيامت و فرار از عذاب آخرتي باشد و چنين افرادي بسيار نادرند هرچند در زمان ائمه گاهي اتفاق مي‌افتاده و در روايات مذكور است كه در آن صورت هم محكمه مي‌تواند او را عفو كند." 


    - دوم : در زمانی که آقای موسوی اردبیلی  رئیس قوه قضائیه بودند حکم برای  56 نفر از محکومین به سنگسار اجرا شد.

    این همه نوشتم که چی بگم؟
    همه و همه برای سرکوب احکام اسلامه. کم کم شروع به حمله به احکام اسلام کردند تا از ریشه چیزی برای اسلام نمونه و تنها از اسلام کفی روی آب بمونه. هر روز همه با هجمه هایی از شبهات اعتقادی بر خورد می کنیم. کاملا مشهوده که اعتقادات مورد حمله قرار گرفته و ظواهر هم همین سرنوشت رو پیدا کرده. بدونید که خیلی ها به دنبال یه رنسانس در اسلامند.
    حالا سکینه آشتیانی ها و غیره و غیره تنها بهانه هستند برای حمله. امروز از احساسات ما استفاده می کنن که آی چرا بچه های  فلانی باید یتیم بشوند و...
    این فقط آگاهی و هوشیاری ما رو می طلبه. چه طور در زمان آقای موسوی اردبیلی این همه سنگسار برای کسی مهم نبود؟ 
    آیا شمشیر های نشانه رفته به طرف اسلام را نمیبینید؟


    ۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

    کدام آزادی؟

    می گین آزادی بیان، می گین آزادی رفتار و هزار تا آزادی دیگه
    ولی من می گم آزادی مشروع، یعنی نه هر آزادی که شما می خواین
    آزادی که من میگم همون آزدی اسلامیه. یعنی نه تو به من آزاری برسونی و نه من به تو
    اینجوری بهتر نیست؟
    پ.ن 1: قرآن رو آتیش زدن چون آزادی بیان دارن!
    پ.ن 2: فردا جوابشون رو تو راه پیمایی میدیم
    پ.ن 3: روی صحبتم با اون اقلیت مثلا روشن فکره

    چرا اینجا ؟

    حدود یک سال پیش بود که با خودم گفتم به صورت جدی وارد گود بشم. با اینکه حال و حوصله نشستن پای کامپیوتر و اینترنت رو نداشتم ولی احساس کردم که نمیتونم یه جا بشینم و سیل بی انصافی هایی که در حق نظام میشه رو ببینم. این شد که وبلاگ آنتن سرخود رو راه انداختم. اما امروز که به دلایلی در وبلاگ پرسشگر دارم فعالیتم رو ادامه میدم سعی می کنم با جدیت بیشتر و با مرزبندی های محکم تر عقایدم رو بنویسم.

    باشد که گامی برای رضای خدا برداشته باشم